شهاب حسینی و همسرش عزادار شدند + تصاویر
شهاب حسینی و همسرش عزادار شدند.
پریچهر قنبری همسر شهاب حسینی با انتشار پستی در اینستاگرام نوشت : خواهرکم رفت پیش بابام.....حسرت دوباره شنیدن صدات و بغل کردن وجودت برام موند دلتنگى براى تمام نگرانیات، مادرى کردنات،دلسوزیات......
اى واى اى واى.....تا همیشه توى قلبى عزیزم.....١٣٩٩/٧/٤
علاقمندان به سینما دوست دارند بدانند که بازیگر مورد علاقه شان چطور زندگی می کند، در زندگی شخصی او چه می گذرد و خلاصه اینکه دوست دارند از همه چیز سر در بیاورند، در ادامه جزییاتی از زندگی همسر شهاب حسینی پریچهر قنبری را میخوانید.
پریچهر قنبری و همسرش درلواسان کافه ای دارند که مدیریت آن را پریچهر به عهده دارد. در ادامه به گپ و گفت با پریچهر قنبری در کافه هنر را میخوانید، گفتگویی صمیمانه که در تک تک کلماتش عشق موج می زند.
سید شهاب الدین حسینی تنکابنی درسال 1352 در تهران متولد شد. او در سال 1374 با پریچهر قنبری ازدواج کرد، فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان 1382 و فرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان 1390 به دنیا آمدند.
مصاحبه :
شهاب حسینی، پدر، بازیگر، مجری، همسر، کارگردان و کافه دار چه تفاوت هایی با هم دارند؟
- شهاب هیچ وقت کافه دار نبود؛ بعد از تولد محمد امین مدتی در خانه بودم و همان موقع دوست داشت فضای دوستانه و صمیمانه ای را برای گپ و گفتمان ایجاد کند. فضای سالم و خانوادگی که بیشتر به خاطر ماها کافه را به راه انداخت.
در مورد مجری بودن باید بگویم که او بیان خیلی شیوایی دارد و بانک کلمات زیادی را در ذهنش دارد. من هم به عنوان همسرش همیشه از این توانایی او لذت می برم و گاهی اوقات هم غبطه می خورم که چطور نمی توانم مانند او حرف بزنم. در مورد بازیگری هم دیگر حرفی نزنم بهتر است.
استاد است دیگر (خنده) در مورد کارگردانی هم باید بگویم که به عنوان تجربه اول خیلی خوب بود. تجربه ای که خودش هم در بازی و کارگردانی شریک بود.
همیشه روی شما در موقعیت های مختلف حساب کرده است؟
- خب، من همیشه کنارش بودم اما بعد از بچه دار شدن کمی سرم شلوغ شد اما به جرات می توانم بگویم که او بهترین پدر دنیاست. خیلی به بچه هایش علاقه دارد و گاهی اوقات حس می کنم بیشتر از من، آنها را دوست دارد.
خیلی عجیب است. من هم آنها را دوست دارم اما حس می کنم که بیشتر از من و عجیب تر به آنها علاقمند است. با تمام سختی های شغلی اش همیشه کنار ما بوده. خیلی وقت ها پیش می آید که برای تمرکز کردن احتیاج به سکوت دارد. حس و حال بازیگری شبیه به کارهای دیگر نیست که درست مانند بقیه از خواب بلند شوند. به مغازه یا اداره بروند و ... اینطور نیست. باید روح را بسازند که بتوانند نقشی را ایفا کنند. شاید جاهایی از هم دور افتادیم اما همیشه با هم بودیم و عشقی که نسبت به هم داشتیم، رابطه مان را محکمتر کرد.
همسر شهاب حسینی بودن چه حسی دارد؟
زندگی با یک نقاش محیط کوچکتری را می خواهد یک اتاق است و یک بوم. یک موزیسین خودش است و سازش اما بازیگر اینطور نیست. همیشه باید با یک جماعت طرف باشید. همیشه زیر ذره بین هستید.
به لطف خدا مردم همیشه محبت دارند و این اتفاق بدی نیست. حس و انرژی مثبت را از هواداران شهاب می گیریم. خدا را شکر.
همه لطف و محبتی که در این 18 سال زندگی مشترک به من داشته یک طرف و فرصتی که برای بازی در فیلمش در اختیار من قرار داد یک طرف. سکانس مشترکی که بازی کردیم خیلی حس خوبی به من داد.
نقشی که من بازی کردم نقشی بود که همه بازیگران از او می پرسیدند قرار است آن را چه کسی بازی کند. همه درباره آن کنجکاو بودند و آن نقش را دوست داشتند. شهاب همشه به من می گفت نقشی که به من داده همان حسی است که در زندگی اش نسبت به من دارد.
ازدواج پریچهر قنبری و شهاب حسینی
شهاب حسینی:22 ساله بودم که با بچه های تئاتر دانشگاه تهران کار می کردم. تا قبل از این که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا این که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. بعد از 4-3 ماه نامزدی، عقد کردیم و بعد از 3 سال من سیدشهاب الدین 22ساله و پریچهر 15 ساله زندگی مشترکمان را با تمام کم و کاستی هایش شروع کردیم و تا امروز باوجود همه سختی ها و فراز و نشیب ها در تمام مدت در کنار هم بودیم.
موسیقی
شهاب حسینی به همراه چند تن از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تأسیس کردند. تاکنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و در آلبوم سه و چهار خوانندگی کرده است. هفت سین (به صورت همخوان)، وقت رفتن، پرواز، خدا و خداحافظ (به صورت سولو) نام آهنگهایی است که شهاب حسینی در آلبوم هفت ۳ خوانندگی کرده است. همچنین در آلبوم هفت ۴ آهنگهای پریچهر، آشنای غریب و بدرود را به صورت سولو (تکخوان) و همچنین تک آهنگ شهزاده رؤیا را خوانندگی کرده است.
جوایز شهاب حسینی
* کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم واکنش پنجم (۱۳۸۲)
* کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرداز بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم شمعی در باد (۱۳۸۲)
* کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم شمعی در باد (۱۳۸۳)
* کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳)
* دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم محیا (۱۳۸۶)
* تقدیر شده به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم سوپر استار (۱۳۸۷)
* جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از نخستین جشنواره فیلمهای تلویزیونی برای بازی در فیلم تنهایی (۱۳۸۸)
* تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران برای فیلمهای پرسه در مه و درباره الی (۱۳۸۹)
* تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد از نگاه منتقدان در چهارمین شب منتقدان کشور برای فیلم پرسه در مه (۱۳۸۹)
* دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)
* یاس زرین بهترین بازیگر مرد از نخستین جشنوارهٔ فیلمهای تلویزیونی برای فیلم تنهایی
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد از پانزدهمین جشنواره فیلمهای پلیسی مسکو برای بازی در فیلم تعبیرخواب (۱۳۹۲)
* دریافت دیپلم افتخار، برای بازی در فیلم حوض نقاشی در جشن انجمن منتقدان سینمای ایران در سال ۱۳۹۲.[۳]
* برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از پانزدهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم جدایی نادر از سیمین (1390)/برنده تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از پنجمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بازی در فیلم جدایی نادر از سیمین (1390)/نامزد تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد از سومین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بازی در فیلم درباره الی (1388)/برنده خرس نقره ای برلین بهترین گروه بازیگران مرد برای بازی در فیلم جدایی نادر از سیمین
مردی علاقهمند به خانواده
شهاب حسینی همیشه هنرپیشهای علاقهمند به خانواده بوده و حتی این خداحافظی او از سینما بیشتر برای این بوده که مدت بیشتری در خدمت خانواده خود باشد. خود شهاب حسینی در این باره میگوید: «گاهی وقتها هنرمندان ناچار میشوند دور خود و خانوادهشان حصار یا گارد دفاعی بکشند. چون همواره افرادی هستند که قصد دارند وارد حریم خصوصی ان شوند و آرامش را از آنها بربایند.» شهاب حسینی در ادامه حرفهای خود ضمن اشاره به این نکته که زندگی هنری هنرمندان با زندگی خانوادگی آنها از اساس با هم ناهمخوانیهایی دارند میگوید: «انتخاب راهی میانه برای اینکه هم زندگی خانوادگی و هم زندگی هنریات را حفظ کنی با وجود اینکه سختیهای بسیاری دارد غیر ممکن نیست. در حال حاضر به خاطر این شرایط دشوار من تصمیم گرفتم راه میانهای را انتخاب کنم که پیش از من هم بازیگرانی این راه پیمودهاند و موفق هم بودهاند مثل جناب مهدی هاشمی که همچنان با همسر محترمشان سرکار خانم گلاب آدینه زندگی بسیار خوبی دارند و در عین حال کارشان را هم هر روز بهتر از روز قبل انجام میدهند. بازیگرانی که راه میانه را انتخاب نمیکنند دو دسته میشوند یک دسته بازیگرانی هستند که کارشان را بر هر چیزی مقدم میدانند و میخواهند به هر قیمتی که شده سیمرغ و خرس و تمشک و اسکار بگیرند و به نوعی بر این باور هستند که زن و فرزند جلوی دست و پای آنها را میگیرد و دوست دارند زودتر از دستشان خلاص شوند یک دسته از بازیگران هم هستند که میگویند حرفه دوست داشتنی من خداحافظ. چون خانواده را به هر چیزی ترجیح میدهند.» شهاب حسینی با اشاره به اینکه خود او جزو بازیگران دسته دوم است گفته که مدتی است به این نتیجه رسیدهام که لااقل برای مدتی با حرفهام خداحافظی کنم.
* ۱۵ سال وقف کار ۵ سال وقف همسر و فرزند و والدین
شهاب حسینی از نظر خودش ۱۵ سال را وقف کارش کرده و حالا تصمیم دارد حداقل ۵ سال از عمرش را وقف همسر و فرزندش کند. از سویی دیگر شهاب حسینی در همه این سال پدر و مادرش را میدیده اما متوجه نمیشده که چه تغییراتی کردهاند. خود او در این باره با لحنی توام با حسرتی گفته: «یک روز به خودم آمدم دیدم چقدر پیر شدند و به خودم گفتم شهاب اگر یک روز چشمانت را باز کنی و ببینی که آنها دیگر… چیکار میکنی؟ آن وقت جواب خودت را چی دهی؟ میخواستی مرغ و سیمرغ و خرس و پلنگ بگیری! به چه قیمتی؟! به قیمت اینکه فردا پسرم بیست سالش بشود و بگوید بابا من و ته به اندازه نوک سوزن همدیگر را نمیشناسیم نه من حرفهای شما را میفهمم و نه شما حرفهای مرا میفهمی. حالا من گنج قارون داشته باشم و خانه من پر شود از سیمرغ و پلنگهای طلایی و نقرهای فستیوالها و جشنوارههای گوناگون! چه ارزشی دارد؟ فرزندم پاره تن من است وقتی من نتوانم با او به اجماع برسم چطور میخواهم با مردم به اجماع برسم؟!» شهاب حسینی همیشه خودش را به عنوان پدر یک خانواده همانند کشاورزی دانسته که مدتها وقت گذاشته و زمین زارعیاش را شخم زده و دانه کاشته و حالا باید برای حفظ و حراست از آن و جلوگیری از گزند بکوشد.
* تولد همبازی محمد امین
همین چند روز پیش بود که نام شهاب حسینی برای دریافت جایزه ویژه جشن حافظ اعلام شد و او دست در دست پسرش روی صحنه رفت. محمد امین پسر دوست داشتنی شهاب حسینی است که جان پدر برایش در میرود. خبر خوش اما دوباره پدر شدن شهاب حسینی است. بیش از هر چیز تولد دومین فرزندش را به او تبریک میگوییم.
* بازیگر با معرفتی که از گلزار حمایت کرد.
شهاب حسینی اما بازیگر با معرفتی است که حتی دفاع از محمد رضا گلزار که شاید به نوعی او را رقیب بازیگریاش باید قلمداد کنیم پرداخته است: «بازیگری چون محمد رضا گلزار در حوزه کاری خود جزو افراد شماره یک محسوب میشود و دغدغههای برخی بازیگران را ندارد. این بازیگر توانایی کشاندن تعداد بسیاری از تماشاگران را به سینما دارد و حقیقتا من هوش تجاری او را ندارم. دستمزد من مشخص است و این در حالی است که حضور من در هر اثری فروش آن را تضمین نمیکند. من بازیگر پرفروشی نیستم اما وقتی محمد رضا گلزار میتواند در فروش تاثیر گذار باشد میتواند از این موضوع استفاده کند و دلیلی برای ایراد گرفتن به وی وجود ندارد. گرانترین بازیگر سینمای ایران چند درصد یک بازیگر هالیوودی دستمزد میگیرد؟ فرض کنیم به محمد رضا گلزار یک میلیارد تومان معادل یک میلیون دلار پرداخت کردیم این هزینه یک هفتاد و پنجم درآمد بازیگری همچون جانی دپ و درصد ناچیزی از درآمد سوپراستارهای بالیوودی است». به گفته شهاب حسینی این در حالی است که بازیگران ایرانی به لحاظ کیفی به مراتب در سطح بالاتری نسبت به بازیگران بالیوودی قرار دارند.
* تماشای مصائب کارگردان برای در آوردن نقش
جالب است بدانید که شهاب حسینی برای موفقیت در عرصه سینما بازیگر سخت کوشی بوده است. او برای بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» و برای درست درآمدن نقشی که به او ایفا شده چند ماهی به بازار کفاشها رفته تا نقش کفاش فیلم را به خوبی ایفا کند. او همچنین چندین بار مستند «زیر صفر» درباره مشکلات کارگران را دیده. این مستند که شامل تصاویری از فعالیتهای کفاشان و مصاحبههایی شامل گلایهها و شکایتهای آنان از وضع جاری است گویا کمک خوبی برای شهاب حسینی برای رسیدن دقیق به شخصیت مورد نظرش در فیلم «جدایی نادر از سیمین» بوده است. البته همانطور که گفته شد اگرچه شهاب حسینی برای رسیدن به نقش مورد نظرش در فیلم «جدایی نادر از سیمین» چند ماهی را با کفاشها گذرانده است. اما از این مستند نیز در جهت اطلاع کامل از جزئیات رفتار و حرکات دست و صورت و نوع کار کردن بروی کفش و نوع حرف زند و موارد دیگر بهره برده است.
* افراد خانواده دار پختهتر عمل میکنند.
شهاب حسینی همشیه نظرات جالبی درباره خانواده داشته از نظر او خانواده مانع همه تکرویهای فرد میشود. چون وقتی شما ملزم هستید که غیر از سرنوشت خودتان به سرنوشت دو نفر دیگر هم فکر کنید آهستهتر و پیوستهتر جلو میروید. فکر شدهتر عمل میکنید پختهتر تصیم میگیرید و وقتی همه اینها درست اتفاق بیفتد نتیجهای جز موفقیت نخواهد داشت. همه عدم موفقیتها به خاطر یک طرفه فکر کردنها و آنی تصمیم گرفتنها حاصل میشود.
شهاب حسینی همچنین از جمله بازیگران سینما بوده که منتقد یکنواختی در زندگی است. او در این باره میگوید: «ما دراینجا خیلی سریع تن به یکنواختی و روزمرگی میدهیم. موقعی که برای سریال مدار صفر درجه در لهستان بودم هنرورانی برای بازی در فیلم ما حضور داشتند که این کار شعل دوم و سوم همگیشان بود و شغل اصلیشان مهندسی راه و ساختمان و مهندسی کامپیوتر و… بود. نکته جالب این بود که هنروری که مهندس بود اگر در نقش یک گارسون بازی میکرد تصور میکردید که سی سال است گارسون است زیرا عاشقانه کارش را انجام میداد و تن به باری به هر جهت و روز مرگی نداده بود و به کارش و در اصل به خودش احترام میگذاشت.»
از شهاب حسینی شروع کنیم، یک تعریف از سید شهاب حسینی؟
یک بنده خدا که از زندگی طلبکار نیست، زندگی به من لطف کرده که به این نقطه برسم. یکبار هم گفتم، هیچ کوهنوردی پس از فتح قله آن بالا نمیماند، باید پایین بیاید و تجدید نیرو کند و برای بالا رفتن دوباره آماده شود...
ولی تو اکثراً آن بالا بودهای
من نگاه میکنم چه چیزی به دست آوردهام وقتی بالا میروم تا مثلاً جایزهام برای پرسه در مه را بگیرم هیچ حسی ندارم، چون نگاهها، نگاههای اتمام است
یعنی فضایی که حسادت دارد یا...
نمیدانم ولی وقتی سیمرغ جشنواره فجر را گرفتم، گفتند جایزه را به نقش دادهاند نه به بازیگر.
همینها هم باعث میشود تو بخواهی بیشتر وقت خودت را با خانواده بگذرانی
نمیخواهم شغلم به عشقم تبدیل شود، کارهای جدی برای من عشق ایجاد میکند
یعنی سینما چنین قابلیتی دارد؟
دارد، فیلم خوب آدم را قبل از ساعت بیدار میکند و البته فیلم بد هم بر عکس
حالا فیلم خوب زیاد است یا فیلم بد؟
تعداد فیلم بد کم نیست، ولی فیلم خوب هم زیاد داریم.
در این عزلت گزینی مشکلات حرفهای چقدر نقش دارد؟
عزلت گزینی که نیست، کار میکنم ولی کمتر، اما مشکلات تولید هم نقش دارد؛ این مشکلات کمتر نشده که بیشتر هم شده است، آن اوایل میگفتم تا ۱۰ سال دیگر درست میشود، ولی امروز میبینم خیلی بدتر شده است.
البته ناگفته نماند به هر حال در این اوضاع اقتصادی هنوز حرفه شما و فوتبالیستها درآمد خوبی دارد.
اگر میخواستم پول دربیاورم کارهای بهتری وجود داشت، مثلاً میرفتم برج سازی میکردم، بحث هنر با پول درآوردن فرق میکند.در همین سینما چیزهایی به دست آوردهای که شاید جای دیگر به دست نمیآمد مثل شهرت و...
اشتباه میکنی، چیزهایی که از دست دادهام هم کم نبودهاند، وقتی نگاه میکنم کفه ترازو بیشتر به سمت چیزهایی است که از دست دادهام! این را صادقانه میگویم.
چقدر از آن تصمیم که برای کم کاری گرفته بودی پشیمانی؟
اگر پشیمان بودم که مثل قبل کار میکردم، حالا فکر میکنم بهتر کار میکنم یعنی گزیدهتر.
مثلا خواندن وصیتنامه شهدا.
این را خیلی دوست دارم.
چرا؟ این چه حسی است که شهاب حسینی را به این وادی میکشاند؟
یکجور احساس دین شاید، آن هم به خودم، یعنی میروم، وصیتنامه را میخوانم تا دینی را که خودم به خودم دارم با این خواندن ادا کنم، بدانم آدمهای سرزمین من چگونه میاندیشیدند.
امسال در سحرهای مردم نقش اساسی داری، آن هم قبل از اذان
خدا را شکر که میتوانم یک چنین نقشی داشته باشم.
بگذریم، شهاب حسینی امروز یکی از محبوبترینها در عرصه سینما و تلویزیون است، آن هم به خاطر هنرش، ولی دیگرانی نیز هستند که به خاطر چهرهشان معروف و محبوب شدهاند مثل محمدرضا گلزار.
قبول ندارم. محمدرضا گلزار در حوزه کاری خودش نفر اول است، او میتواند ضامن فروش فیلم باشد، اما من نمیتوانم، وقتی او چنین توانایی دارد، چرا باید ایراد بگیرم؟
ایراد نگرفتم، منظورم جایگاههاست
هر کسی جایگاه خودش را دارد، من هوش تجاری گلزار را ندارم، کسی نمیتواند بگوید چون شهاب حسینی در این فیلم بازی کرده حتماً خوب میفروشد، ولی در مورد گلزار چنین بحثی مطرح نیست، او میتواند یک فیلم را پرفروش کند.
ولی از لحاظ هنری...
از این لحاظ هم مطمئن باش بازیگران ما حداقل از بازیگران بالیوود بهتر هستند.
از این بحث خارج شویم!
موافقم.
شهاب حسینی را همه به عنوان یک مرد خانواده میشناسند، این احساس وابستگی به خانواده از کجا شکل میگیرد؟
خانواده فرد را کنترل میکند، جلوی تکرویهای او را میگیرد. شما به عنوان مرد خانواده ملزم هستید به سرنوشت دو نفر دیگر فکر کنید به همین دلیل آهسته و پیوسته جلو میروید، با فکر عمل میکنید، پختهتر تصمیم میگیرید و وقتی همه اینها درست اتفاق بیفتد، نتیجهای جز موفقیت نخواهید داشت.
با این محافظه کاری دچار یکنواختی نمیشوی؟
این محافظه کاری نیست، نشناختن جایگاههاست، من این مثال را قبلاً زدهام وقتی برای سریال «مدار صفر درجه» در لهستان بودم هنرورانی میدیدم که شغل اصلیشان مهندسی بود، ولی به عنوان هنرور در سریالها و فیلمها بازی میکردند. این مهندس وقتی نقش گارسون را بازی میکرد، چنان تبحر داشت که فکر میکردی 10 سال است گارسونی میکند، چرا؟ چون عاشقانه کار میکردند، این باعث میشود زندگی یکنواختی نداشته باشد.
برای شهاب حسینی این کار چقدر جدیه؟
من به دنبال یک لقمه معرفت برای خودم میگردم، اگر فیلمی به من چیزی یاد داد میروم و کار میکنم.
یعنی به هر قیمت کار نمیکنی؟
تا حالا چنین کاری از من دیدی؟
یادم نمیآید، یعنی فیلم بد نداشتی، متوسط چرا، ولی بد نداشتی، البته فکر میکنم همه بازیگرها در دنیا فیلم خوب و بد دارند و شهاب حسینی هم از این قاعده مستثنا نیست حتی شما در هالیوود هم...
ما را با آنها مقایسه نکن، آنجا بازیگر صاحب همه تکنولوژیهای سینماست، همه چیز از فیلمنامه تا موسیقی تا کارگردانی و... تا بازیگر، بازیگر شود، ولی اینجا بر عکس است، همه دردسرها روی سر بازیگر خراب میشود، انتظار دارند از یک نمای دو نفره یک صحنه فوق العاده بسازم، نمیشود. هر قدر هم بگویی میگویند ایراد میگیرد.
همه اینها هم دلیلی است بر اینکه تو دلزده شوی!
روراست بگویم این سینما مرا اقناع نمیکند.
همه اینها درست، ولی بالاخره نمیشود که فقط ایراد گرفت؟
اتفاقاً من هم با این نظر تو موافقم، همیشه در مراسم و جشنها به این فکر میکنم که همه ما میرویم و گله و شکایت میکنیم، ولی به این فکر نمیکنیم که این فیلمها و سریالها محصول عملکرد خود ماست.
دقیقاً، این فیلمها در همین سینما، توسط همین آدمها تولید شده است.
بله، ما که قرار است فرهنگ کشور را بسازیم یکبار بنشینیم و ببینیم که کجای کار هستیم، وقتی خودمان سازنده این فیلمها هستیم نمیتوانیم از آن ایراد بگیریم.
این ربطی به خود شیفتگی ما نداره؟ یعنی آنقدر خودمان را قبول داریم که کارهایمان را کوچکتر از خودمان میدانیم.
نمیدانم، شاید ولی من از فیلمی که خودم خوشم بیاد، بگم چقدر خوب هستم دوست ندارم، یعنی بدم میآید، فیلم باید خوب باشد نه تیپ و قیافه من!
البته تو الان یکی از بهترینهایی در این هنر.
اصلاً قبول ندارم. من روی صحنه از بسیاری بازیگران تئاتر ضعیفترم، این که خودم را بهترین بدانم باور ندارم.
چی شد وارد عرصه هنر و بازیگری شدی؟
من درسم بد نبود، دنبال این درس خواندن کارهای دیگری هم انجام میدادم...
مثلاً؟
یک مدتی رفتم طلاسازی کار کردم، پدرم خیلی مخالف بود. پدرم دبیر بود، میگفت من به بچههای مردم درس میدهم ولی نمیتوانم تو را آدم بکنم!
چرا طلاسازی را ول کردی؟
چون فهمیدم فوتبالم خوب است، رفتم فوتبالیست شدم و در تیم نوجوانان پاس بازی کردم، یک مدت هم رفتم آموزش آرایشگری دیدم.
تا رسیدی به بازیگری؟
آره دیگه، دنبال یک کاراکتر اجتماعی میگشتم برای خودم تا به این نتیجه رسیدم که در بازیگری میتوانم آن را به دست بیاورم و آمدم سراغ سینما.
رسیدن به این کاراکترها حتما سخت بود؟
لذت بخش بود، مثلاً یک سال تمام تلاش میکردیم یک تئاتر دانشجویی بسازیم برای دو اجرا، آن هم با شرایط دانشجویی، یعنی نداشتیم که خرج کنیم. شام و ناهار در کار نبود نهایتاً یک بیسکویت و چای، اینها را تحمل کردم تا به کاراکتری که میخواستم برسم.
رسیدی؟
راستش را بگویم
بله!
اگر میدانستم بازیگری این است میرفتم سراغ موسیقی که عشقم بود.
پس اهل موسیقی هم هستی؟
من عاشق شنیدنم.
اما حالا در این هنری، به هر حال باید خودت را بالا بکشی، به جایی برسی که احساس آرامش کنی؟
قبول دارم، این هنر الان حرفه من است، باید به تألیف برسد بعد از آن میشوم هنرمند نه هنرپیشه.
پس میخواهی بروی سراغ کارگردانی؟
فکر کنم اگر چنین کار میکنم بیشتر اقناع شوم، البته شاید هم رفتم سراغ موسیقی.
همه این تلاشها، از طلاسازی تا فوتبال و آرایشگری و هنرپیشگی و کارگردانی و شاید هم موسیقی برای رسیدن به کاراکتر اجتماعی است!
برای اقناع است، من زمانی دنبال یک آدم باشکوه بودم ولی بعد میدیدم این شکوه را در همین روابط اجتماعی ساده هم میتوان پیدا کرد.بحث خیلی فلسفی شد، موضوع را کمی عوض کنیم؟
خوبه!
کلاً آدم پرتلاشی هستی، یعنی دفترچه خاطراتت را که ورق زدیم این را دیدیم که از همان نوجوانی تلاش کردهای، جایگاه خانواده کجای این تلاشها بود؟
تا یک زمانی نمیدیدم، یعنی پدر و مادرم را میدیدم، ولی متوجه نمیشدم چقدر پیر شدهاند یک روز گفتم شهاب اگر آنها روزی دیگر نباشند چه میکنی؟ چطور با خودت کنار میآیی؟ رفتی سراغ انواع مرغ و سیمرغ، پلنگ و خرس، اینها چه ارزشی دارند، وقتی آنها نباشند؟
یعنی یک تلنگر احساسی؟
نه منطقی، فردا پسرم که 20 ساله شد و من و او همدیگر را به اندازه نوک سوزن نشناختیم، این جوایز چه ارزشی پیدا میکنند؟ هیچ!
ولی تو اینجوری نیستی، کلاً آدم احساساتی و خانواده دوستی هستی.
واقعیت این است که داشتم جدا میشدم از این خانواده، در حالیکه من به عنوان پدر خانواده مثل کشاورزی هستم که دانهای را کاشتهام، پرورش دادهام و حالا باید از آن حراست کنم.
این حراست باعث نمیشود که تو کلاً از بازیگری کناره بگیری؟
راه میانه وجود دارد اینکه آدم هم به خانوادهاش برسد و هم به حرفهاش، نمیدانم من میتوانم یا نه؟ امیدوارم بتوانم.
لطمهای به کارت وارد نمیآورد؟
نمیدانم.
علاقه به سینما از کی در تو شکل گرفت؟ یا بهتر بگویم چگونه با سینما آشنا شدی و این هنر را شناسایی کردی؟
همه چیز با یک آپارات شروع شد؛ اوایل دهه 60 پدرم یک آپارات خرید و تماشای فیلمها روی من تأثیر گذاشت، بعد هم که ویدئو و تئاترهای دانشجویی.
- اخبار داغ : فوری / یارانه این افراد به زودی قطع می شود
همه تو را با مجری گری و اجرا شناختند، یک جوان که «اکسیژن» را اجرا میکرد.
آنجا همه چیز برایم جدیتر شد، ولی ناگهان صدا و سیما مرا در فهرست مازاد گذاشت و از همین جا همه چیز برایم جدی شد.
شهاب حسینی چگونه وارد عرصه بازیگری شد، با پارتی بازی یا با یادگیری؟
من در سینما کسی را نمیشناختم، پدرم دبیر بود و هیچ یک از اعضای خانوادهام در سینما نبودند، اما خودم خواستم، یاد گرفتم و تلاش کردم. سال 71 رفتم کلاسهای مرحوم استاد سمندریان، در آن موقع خانم مینا ابراهیمزاده نقش کوتاهی در یک نمایشنامه به من پیشنهاد داد. ستاره اسکندری هم نقش اول این تئاتر را بازی کرد. نقش من فقط سه بار روی صحنه میآمد؛ بار اول میگفت: «قبله عالم، دروازههای جنوبی شهر درهم شکست» بار دوم میگفت: «دروازههای شمالی درهم شکست» و آخرین بار هم میگفت: « شهر درهم شکست» این تئاتر را دو سال تمرین کردیم و چهار بار اجرا!
چگونه وارد تلویزیون شدی؟
از طریق آقای بهروز مقدم؛ میخواست یکی از آیتمهای ماه رمضان را کارگردانی کند من را هم برای یکی از نقشهایش انتخاب کرد.
چطور شد کارت به اجرا رسید؟
یک مدت در رادیو کار طنز کردم و اتفاقاً فهمیدم هیچ استعدادی در این کار ندارم، ولی اجرایم بد نبود از همان جا رفتم سراغ اجرا. در همین اجراهای رادیویی فهمیدم برای برنامه اکسیژن تست میگیرند، یک هوندای 125 داشتم با آن رفتم شبکه 2 و تست دادم و از بین 130 نفر برای اکسیژن انتخاب شدم. یک سال اجرا کردم بعد از یک سال فهرست مازاد قرار گرفتم و...
اینجا آغاز بازیگری تو است؟
دقیقاً اول در یک برنامه آموزشی کودک کار کردم، بعد در سریال پس از باران جلوی دوربین رفتم، در شبکه جام جم برنامه اجرا میکردم و از آنجا برای بازی در فیلم رخساره به کارگردان معرفی شدم، در واقع همه این موقعیتها خدادادی بود و من هم از آن استفاده کردم.
آنقدر استفاده کردی تا به «جدایی نادر از سیمین» رسیدی و آن درخشش را داشتی و حالا خسته شدهای؟
خسته که نه شاید بگویم سر خورده شدهام.
پس باید منتظر باشیم شهاب حسینی کمرنگتر از این باشد؟
خودم تلاش میکنم چنین شود.
خود شهاب حسینی کدام فیلمش را دوست دارد؟
بحث خودم نیست ولی فکر میکنم درباره الی و جدایی نادر از سیمین نقطه عطفی در کارم باشد.
در سریالهایش چطور؟
مدار صفر درجه؛ فکر میکنم آن هم این شرایط را داشت.
دوست دارم درباره دو فیلم مهم و مطرحی که با فرهادی کار کردی صحبت کنیم؛ فکر میکنی موفقیت این فیلمها به چه المانی بر میگردد؟
به نظرمن دلیل اصلی موفقیت «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» حوصله، تمرکز و انرژی است که اگربرای هرکار دیگری،هم این میزان وقت هزینه میشد،آن کارموردتوجه قرارمیگرفت. یکی دیگرازدلایل موفقیت این فیلمها، درایت کارگردان بود،درواقع اومیدانست که چه میخواهد و در واقع فیلم در ذهن اصغر فرهادی ساخته شده بود و اینگونه نبود که بخواهد سرصحنه تازه تصمیم بگیرد که مثلاً باید چه کاری انجام دهد که فیلم بهترشود.
یادم میآید برای اولین بار که فیلمنامه «درباره الی» راخواندم باخودم گفتم؛ اینکه خیلی ساده است،دیالوگهایش روزمره است، احساسم این بود که فیلمی براساس زندگی واقعی ماست و زندگی چقدر مهم بوده و ما خبر نداشتیم ، اینکه ما چقدر میتوانیم کارهای ناپسند انجام دهیم وخودمان هم خبرنداریم که رفتار ودیالوگ کوچک ما چقدرمیتواند درقضاوت دیگران موثرباشد.
به نظرت یک بازیگر باید چه کاری انجام دهد که هم توان این را داشته باشد که به درستی نقشهایش را انتخاب کند هم محبوبیتش میان مردم را زیاد کند؟
بگذار اول از خودم شروع کنم ،بزرگ ترین مشکل «شهاب حسینی»،نداشتن درک درست ازموقعیتی است که درآن قرارمیگیرد. بگذارید برای شما واضح تر بگویم ؛نقش مثل «لباس» است ، مهم نیست که چه مارکی برتن میکنید،مهم ایناست لباسی که پوشیدهاید،شما را برازنده نشان میدهد یا نه؟ شهاب حسینی باید ابتدا به درک درستی ازخودش برسد تا بتواند از کار ش هم درک درستی داشته باشد.
من بازیگر، باید ابتدا کاری انجام دهم که مرابرازنده نشان دهد و مناسب خودم باشد ، این یکی از مشکلات اساسی جامعه بازیگری است. حال که صحبت به اینجا رسید ، جا دارد به نکتهای اشاره داشته باشم ، شاید در ابتدا دغدغه دیده شدن درمن وجود داشت، چون انسان تا شناخته نشود ،نمیتواند اعتماد کسی را جلب کند ودیگر ان نمیتوانند روی او نظر درستی بدهند ، اما دیده شدن به هر قیمتی خوب نیست، دیده شدن در جایی که بتوانم مسؤولیت خودم را خوب انجام دهم، نه اینکه صرفاً دیده شوم، بازیگر زمانی میتواند به درستی دیده شود، که بتواند خوب فکرکند،زمانی میتواند درست فکر کند که بتواند نسبت به خود و اطرافش شناخت خوبی داشته باشد، بنابراین اگرمن بازیگر به این دوشناخت رسیده باشم،میتوانم درست فکرکنم که جامعه درحال حاضربه چه چیزی بیشتر احتیاج دارد وچه چیزی برایش بهتراست.
برخی از بازیگران معتقدند برای اینکه بتوانند در یک نقش خوب ظاهر شوند، باید در قالب آن نقش قرار بگیرند. نظر تو چیست؟
به نظر من وظیفه یک بازیگر این است که هنگام ایفای نقشش به روح آن کاراکتر نزدیک شود تا به این واسطه بتواند نقشش را درست ایجاد کند و بعد از اینکه از جلوی دوربین کنار میرود دوباره به زندگی روزمره اش برگردد؛ در قالب نقش قرار گرفتن زندگی روزمره را تحت تاثیر قرار میدهد. من وقتی از خانه خارج میشوم تا به محل کارم برسم شهاب حسینی هستم؛ بعد از گریم و نزدیکی به روح نقش بازی ام را میکنم و سپس دوباره به خانه بر میگردم و برای فرزندانم پدر و برای همسرم شوهر هستم.
به آنچه در عرصه بازیگری خواستی تا کنون رسیده ای؟
من هنوز باید راه زیادی را بروم و تجربه کسب کنم، اما تا حالا به هر جا که رسیده ام خواست خداوند بوده است. چند سال پیش که وارد هنر بازیگری شدم، عملاً نمیدانستم باید چه کنم وازتنها کسی که کمک خواستم،خداوندبود،هر آنچه را آرزو داشتم، خداوند به من داد و حالا وظیفه من این است که از این امانتی که خداوند داده است،درست نگهداری کنم. حال که به گذشتهام نگاه میکنم،میبینم که بعضی مواقع اشتباهاتی انجام دادم وبه همین خاطرمیگویم که توامانتدار خوبی نبودی....
به هر حال باید فعلاً تجربه کسب کنم تا به آنچه شایسته است، دسترسی پیدا کنم.
جایی خواندم که گفتی میخواهی ۵ سال از سینما کناره بگیری و به خانوادهات برسی؟
ببین من به طور کامل نمیتوانم از سینما دور شوم به دلیل اینکه من کارم را با علاقه دنبال میکنم، اما احساس میکنم خانواده ام در دنیا برایم از همه چیز و حتی کارم مهم تر هستند، پس سعی دارم چند سالی با وسواس بیشتری کار کنم تا بتوانم بیشتر به خانوادهام برسم.
خاطرم هست جایی گفته بودی من به «سوپراستار» اعتقاد ندارم، چرا؟ به نظرت با شرایط سینمای ما سوپراستار بی معنی میشود یا....
من واژه سوپراستار را در سینما فقط یک تیترتجاری وتبلیغاتی میدانم،این خاصیتی نیست که به یک نفر اضافه شود ،شما به کسی «سوپراستار»میگویید که وقتی به کار نامه زندگی شخصی وهنری اونگاه میکنید، ببینید که آن فرد، هم خوب بازی میکند،هم خود ش انسان خوبی است ، کارهای عام المنفعه زیادی انجام میدهد ، خوش برخورداست، آدم سالمی است و به طور کلی و جودش برای جامعه یک نعمت است. من به واژه هنرمند اعتقاد دارم نه سوپراستار،ما انسانها همه در حال آموختن هستیم، آن هم وقتی که همه مردم کارماراتایید کنند،تازه به ما میگویند؛هنرمند!
ضمن اینکه یک بازیگر خوب هستی، پدر دوست داشتنی ای هم به نظر میرسی؟
پسر دومم کوچک تر از آن است که بگویم برایش پدر خوبی هستم یا نه ولی فکر میکنم، محمد امین با من حس خوبی دارد. او را خدا سال 82 درست در روز تولد خودم به من هدیه داد،عاشق «بتمن»و «اسپایدرمن» است و تقریباً بجز این دو در مورد مسأله دیگری فکرنمیکند [خنده]. محمد امین قشنگترین هدیه خدا به من و زندگیام بودهاست. من در زندگی، سختیها ی زیادی را تحمل میکنم تا بتوانم یک فرد موفق به جامعه تحویل دهم،اگردرآینده، «محمدامین» در جامعه، انسان موفقی باشد،احساس میکنم که این سالهای عمرم بیهوده تلف نشده وثمره خوبی داشته است، ولی اگر خدای ناکرده اینگونه نشد، احساس میکنم که درقسمتی اززندگی ام شکست خوردهام. همیشه در روابطم با محمد امین سعی میکنم که کودکی خودم رابه یاد بیاورم ویادم باشدکه من هم روزی کودک بودم. وقتی این موضوع یادم میرود رابطهام بامحمد امین دچارمشکل میشود. امیدوارم وقتی او بزرگتر شد برایش یک دوست خوب باشم تایک پدرخوب.
چرا خانه ات را به لواسان بردی و در تهران نماندی؟
تا حالا فکرمیکردم فقط در فیلمهاست که طرف ناراحتی عصبی دارد یامبتلا به یک آلرژی روحی است ودکتر میگوید که دریا و مسافرت برایت خوب است یا زندگی در یک جای آرام بهت کمک میکند، ولی خودم کمکم به این نتیجه رسیدم. تهران شهرعجیبی شده که نگران کننده است. وقتی درتهران بودم صبح که ازخانه بیرون میآمدم، تافرمان اتومبیل را میپیچاندم درترافیک بودم و وقتی به محل کارمیرسیدم ترافیک به قدری روی ذهنم تأثیرمیگذاشت که ممکن بود دو، سه تا سلام را درست جواب ندهم که همینها با عث سوءتفاهم میشد، بنابراین تصمیم گرفتم جای آرامتری برای زندگی انتخاب کنم ،به همین خاطربه اینجا آمدم.
از اینکه بازیگر شدی راضی هستی و اگر بازیگر نمیشدی چه کار دیگری را انتخاب میکردی؟
خدا را شکر میکنم و سعی میکنم در این کار موفق شوم، البته اگر بازیگر نمیشدم، حتماً در عرصه موسیقی به شکل جدی فعالیت میکردم.
علاقه به ساخت فیلم و تهیه کنندگی هم داری، چرا آن کارها را انجام نمیدهی؟
علاقه دارم و حتما دنبال این مسأله هستم که امیدوارم به زودی در این زمینهها هم تجربه کسب کنم.
بارها گفته ای که دوست نداری بشنوی در اوج و در قله بازیگری ایستادهای، چرا؟
اتفاقاً درجشن خانه سینماهم این موضوع رامطرح کردم که این جوایزی که به هنرمندان داده میشود به نظر نمیآید به منظورتقدیرازیک فرد باشد. اگر جدایی نادر از سیمین جوایز زیادی را به خودش اختصاص داده فقط به خاطر این است که من فقط نقش را بر پایه همفکری، تمرینها، ممارستها و…اجراکردم وجایزه فقط برای یک تشویق است؛ پس لزومی ندارد تا جایزه ای دریافت میکنیم، احساس کنیم، دیگر بهترین بازیگر هستیم و در اوج و نوک قله ایستادهایم؛ اگر این گونه فکر کنم هرگز به رشد نه تنها فکر نمیکنیم که در یک مدت کوتاهی تاریخ مصرف بازیگری و هنرمان تمام میشود.
اگر حرف خاصی داری بگو!
حرفی نمانده ،فقط امیدوارم همه در مسیری گام برداریم که به کمال ما کمک میکند./شبکه ایران