خیانت
عاقبت مردهایی که به زنشان خیانت کردند | از جدایی تا تکه تکه شدن با تبر
خیانت زن به مرد و یا خیانت مرد به زن یکی از اصلی ترین پرونده های دادگاه های جنایی می باشد. در ادامه این مطلب داستان های واقعی از خیانت را در ادامه می خوانید.
به گزارش شماواقتصاد؛ مردی که به همسر خودش خیانت میکند و با تحریک احساسات زنی او را وارد زندگی خود میکند... در ادامه این مطلب داستان های واقعی از خیانت را در ادامه می خوانید.
داستان واقعی اول : زنی که شوهرش را با تبر سر برید دستگیر شد.
زن عصبانی وقتی فهمید شوهرش با دوست صمیمی او رابطه پنهانی دارد مرد خیانتکار را با تبر سر برید . پلیس آمریکا پس از دستگیری زن 39 ساله تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کرد.زن خشمگین پس از دستگیری گفت هنگامی که متوجه شد شوهرش مخفیانه با دوست صمیمی او رابطه پنهانی دارد شبانه به سراغ شوهرش رفته و بدون توجه به التماس های مرد او را تبر به قتل رساند.پس از دستگیری متهم و تحقیقات پلیس مشخص شد که این زوج مدت های طولانی با یکدیگر درگیری داشتند و صدای جر و بحث آن ها به گوش می رسید تا این که شب گذشته پس از افشای خیانت مرد آمریکایی متهم دست به قتل زد/منبع: رکنا
داستان واقعی دوم:خیانت زن جوان به شوهرش چگونه لو رفت؟
شرق نوشت:چندی قبل مردی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تهران تماس گرفت و از همسرش و مردی غریبه شکایت کرد.
او گفت: من زودتر از موعد معمول از محل کارم به خانه برگشتم. وقتی به منزل رسیدم هرچه زنگ زدم زنم منیره در را باز نکرد. درحالیکه ابتدا نگران شده بودم با تلفن همراهش تماس گرفتم اما او اینبار در را گشود. من وقتی سر و وضع آشفته او را دیدم به موضوع مشکوک شدم و از او علت را پرسیدم اما جواب درستی نداد. بههمیندلیل خودم به جستوجو در خانه پرداختم تا اینکه در کمال ناباوری مردی غریبه را دیدم که در بالکن پنهان شده بود. در بالکن را قفل کردم و سریع به پلیس تلفن زدم.
مأموران بعد از دریافت این تماس به خانه شاکی رفتند و مرد غریبه را بازداشت کردند. همچنین شوهر منیره علیه همسرش نیز شکایت کرد و بهاینترتیب پروندهای تشکیل شد.
شاکی در اظهارات اولیهاش گفت: وقتی مرد غریبه را در خانه دیدم، از زنم پرسیدم او کیست. همسرم پاسخ داد این مرد نصاب پرده است و برای گرفتن سفارش و دوخت پرده جدید به خانه ما آمده این در حالی است که منیره قبلا اصلا درباره تعویض پردههای خانه صحبتی نکرده بود و من مطمئن هستم او دروغ میگوید.
وقتی زن 35ساله تحت بازجویی قرار گرفت اتهام داشتن رابطه پنهانی را رد و همان ادعاهای قبلیاش را تکرار کرد اما مرد متهم در بازجوییها پذیرفت با منیره رابطه پنهانی دارد.
او گفت: من و منیره در خیابان باهم آشنا شدیم رابطهمان شکل گرفت. بعد از مدتی به یکدیگر علاقهمند شدیم؛ طوری که تصمیم گرفتیم منیره از شوهرش جدا شود و سپس با هم ازدواج کنیم. روز حادثه من برای ملاقات با منیره به خانه او رفته بودم که شوهرش زودتر از همیشه به خانه برگشت و غافلگیر شدیم. من سعی کردم خودم را پنهان کنم اما این کار فایدهای نداشت و شوهر منیره من را پیدا کرد.
بعد از اعترافات این مرد برای او و منیره قرار قانونی صادر و این پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد تا این زن و مرد محاکمه شوند و مشخص شود آیا مجرم هستند یا خیر و چه مجازاتی را باید تحمل کنند.
داستان واقعی سوم: آتش جنایت هولناک در سناریوی خیانت
کنکاش پلیس در ماجرای جسد سوخته درون خودرویی که به دره سقوط کرده بود، راز آتش جنایت در سناریوی مخوف خیانت را فاش کرد.
عقربه های ساعت 18:30 عصر دوازدهم تیر گذشته را نشانه رفته بودند که خبر حادثه ای هولناک در بی سیم های پلیس پیچید. خودرو ال 90 سفیدرنگ از بلندای قله ای در کوه پارک پردیس به درون دره سقوط کرده و راننده جوان به طرز وحشتناکی در میان شعله های آتش سوخته بود.
این حادثه مرگبار، کارآگاهان پلیس آگاهی طرقبه شاندیز را به محل سقوط خودرو کشاند و بدین ترتیب بررسی های تخصصی درباره چگونگی وقوع این حادثه آغاز شد اما ناگهان تیزهوشی کارآگاهان مسیر تحقیقات را تغییر داد. آثار به جا مانده از سقوط و کانون شعلههای آتش روی کاپوت خودرو بسیار مشکوک بود به همین دلیل و با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرهنگ اویسی (فرمانده انتظامی طرقبه شاندیز) گروه ورزیده ای از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد زنگنه (رئیس پلیس آگاهی طرقبه شاندیز) وارد عمل شدند و به کنکاشهای تخصصی پرداختند.
با توجه به اهمیت و حساسیت این پرونده که آرام آرام رنگ جنایت می گرفت، کارشناسان آتش نشانی نیز به یاری کارآگاهان شتافتند. در اولین مرحله از بررسی های فنی، آتش سوزی عمدی خودرو، بر تارک تحقیقات غیرمحسوس رخ نمایی کرد و این گونه بر آخرین سطور از گزارش های پلیسی، «مُهر جنایت» خورد.
هنوز اقدامات پلیس وارد مراحل عملیاتی نشده بود که دستورات محرمانه قاضی گلمکانی (بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز) راهگشا شد و دامنه تحقیقات به پیگیری یک پرونده جنایی حساس انجامید. گروه ویژه کارآگاهان با تشکیل جلسه شبانه اضطراری در اتاق فرماندهی انتظامی، وارد دهلیزهای تاریک این معمای جنایی شدند و همه روزنه ها و زوایای پیدا و پنهان را زیر ذرهبین تحقیقات تخصصی کشاندند.
بررسی های مقدماتی که به تدابیر و تجربیات ارزنده سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) گره خورده بود، نشان از طرح یک سناریوی مخوف با انگیزه خیانت داشت.
به همین دلیل با شناسایی هویت راننده جوان ال 90، مسیر تحقیقات غیرمحسوس به بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و رفتارهای پنهان خانوادگی کشید. ادامه بررسی ها با واکاوی و جست و جو در تلفن همراه سوخته ای که در کنار خودرو پیدا شده بود، نشان از اختلافات خانوادگی وحید (مقتول) و همسرش داشت.
همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان با نظارت مستقیم بازپرس ویژه جنایی دامنه تحقیقات را به محل زندگی وحید و اعظم بکشانند.
حالا دیگر پای پسرخاله اعظم نیز به ماجرای این پرونده جنایی باز شده بود چرا که بررسی های غیرمحسوس از ارتباط رمزآلود آن ها از چند ماه قبل حکایت می کرد. این سرنخ های مهم موجب شد تا قاضی گلمکانی دستور بازداشت دانیال 24 ساله را صادر کند. همزمان رصدهای اطلاعاتی به روستای کورده در بزرگره آسیایی مشهد، چناران رسید و کارآگاهان در حالی دانیال را به دام انداختند که گروه دیگری از کارآگاهان، در اقدامی هماهنگ دستبندهای نقره ای قانون را بر دستان اعظم (همسر مقتول) حلقه زدند و بدین ترتیب دو متهم این پرونده جنایی به مقر انتظامی هدایت شدند.
تدابیر کارآگاهان زمانی به نتیجه رسید که متهمان به طور ناگهانی، چشم در چشم شدند و بدون رد و بدل شدن هیچ جمله ای، به آخرین سکانس از پرونده آتش جنایت در سناریوی خیانت رسیدند. دانیال که با دیدن اعظم در پوشش متهم، آه از نهادش برخاسته بود، بی مقدمه مقابل سرگرد زنگنه نشست و راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد.
این جوان 24 ساله گفت: اعظم از شوهرش دلگیر بود و با هم اختلاف داشتند در روزهای عید نوروز وقتی او را دیدم پای درد دلش نشستم و او از روزهای تلخ زندگی اش برایم سخن گفت. سپس از من خواست برای همیشه شوهرش را از میان بردارم تا بتواند با من ازدواج کند!
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من هم تسلیم خواسته اش شدم و نقشه قتل را به اجرا درآوردم. ابتدا سراغ یکی از دوستانم رفتم و «محمد – د» را با خودم همراه کردم. سپس زمانی که اعظم قرص های خواب آور را به شوهرش خورانده بود، نیمه شب به اتفاق محمد وارد منزلش در شهرک مهرگان مشهد شدیم و شوهر او را خفه کردیم.
بعد هم جسد را درون ملحفه ای گذاشتیم و داخل خودروی ال 90 وحید (مقتول) انداختیم و به سمت طرقبه و شاندیز به راه افتادیم. نقشه ما سوزاندن جسد با شیوه ای خاص بود تا این ماجرا فقط یک حادثه وحشتناک رانندگی جلوه کند. به همین دلیل در مسیر یک ظرف 4لیتری بنزین از جایگاه سوخت خریدیم و برای اجرای نقشه به کوه پارک پردیس رفتیم.
من کاملا به محیط آشنا بودم و می دانستم چگونه خودرو را به انتهای دره پرت کنم. وقتی به آن جا رسیدیم جسد را از درون ملحفه بیرون کشیدیم و پشت فرمان خودرو قرار دادیم. سپس خودرو را که به قله کوه پارک برده بودیم از دنده خلاص کردم و آن را به پایین هل دادیم. صدای وحشتناک واژگونی خودرو در فضا پیچید و پس از چند بار که روی سقف فرود آمد در پایین کوه متوقف شد.
در این لحظه ما هم به ته دره رفتیم و با ریختن بنزین، ال 90 را به آتش کشیدیم تا با سوختن جسد، چنین وانمود شود که این ماجرا فقط یک تصادف بر اثر سهل انگاری بوده است. گزارش خراسان حاکی است، «اعظم» (متهم دیگر پرونده) نیز با تایید اظهارات دانیال زوایای تاریک دیگری از این پرونده جنایی را فاش کرد و در اعترافاتش گفت: 15 سال قبل با وحید که پسر عمه ام بود ازدواج کردم اما این ازدواج برخلاف خواست من بود ومن علاقه قلبی به «وحید» نداشتم با وجود این در حالی به زندگی مشترک با او ادامه دادم که اختلافات ما همواره به مشاجره می کشید.
با آن که دختری 7 ساله داشتم اما می خواستم از وحید طلاق بگیرم. همه تلاشم را کردم ولی در نهایت ماجرا به کتک کاری و ضرب و جرح می کشید تا این که به پسرخاله ام دل بستم و با این بهانه از او برای قتل همسرم استفاده کردم.
اعظم در ادامه ادعاهایش افزود: برای اجرای این نقشه مدتی فکر کردم تا این که دانیال چند بسته قرص خواب آور برایم فراهم کرد. من هم شب قبل از حادثه قرص ها را درون شربت حل کردم و به او خوراندم. حدود ساعت 23 بود که وقتی دیدم وحید به خواب عمیقی فرو رفته است و حالت بیهوشی دارد بی درنگ با دانیال تماس گرفتم و از او خواستم برای ادامه نقشه جنایت به منزل ما بیاید.
او هم در نیمه های شب به همراه یکی از دوستانش به نام محمد وارد خانه شد و همسرم را با دست خفه کردند بعد از آن هم پیکر بی جان وحید را حدود ساعت 4 صبح به کوه پارک پردیس در منطقه طرقبه و شاندیز بردیم و آتش زدیم. اما نفهمیدیم چگونه پلیس این ماجرا را کشف کرد درحالی که نقشه ما خیلی زیرکانه بود! حالا هم از کرده خودم پشیمانم! کاش برای طلاق اصرار می کردم و ...
براساس این گزارش، کارآگاهان در ادامه پیگیری این پرونده جنایی که با هماهنگی های قضایی و انتظامی صورت گرفت به بازرسی مخفیگاه دانیال پرداختند و یک قبضه سلاح شکاری نیز کشف کردند. تحقیقات بیشتر در این پرونده جنایی همچنان ادامه دارد تا ناگفته های دیگر نیز از لابه لای اوراق پرونده خودنمایی کند./منبع:خراسان
داستان واقعی چهارم: قتل خونین در تهران به خاطر خیانت/داماد عصبانی جلوی چشم مادر زنش همسرش را کشت
ساعت هشت صبح دوشنبه نخستین روز شهریور ۱۴۰۰ مردی در تماس با پلیس از جنایت خونینی در شهرک ولیعصر تهران خبر داد.بدین ترتیب تیمی از مأموران پلیس تهران برای تحقیق به شهرک ولیعصر رفته و با جسد خونین زن ۲۷ ساله در کنار مادر و پسر جوانی که غرق خون روی زمین افتاده بودند روبرو شدند و این در حالی بود که پدر خانواده با چهرهای بهت زده در صحنه جرم حضور داشت.
همین کافی بود تا تیمی از کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس دشتبان از شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیق وارد عمل شدند و در ادامه مادر خانواده و پسر غریبه که غرق خون بودند راهی بیمارستان شدند.
کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی پی بردند که داماد خانواده که سامان نام دارد از چندی قبل به رفتارهای همسرش مشکوک شده بوده تا اینکه از خیانت همسرش که زن ۲۷ سالهای است اطلاع پیدا میکند.
در بررسیها مشخص شد سامان پس از اطلاع از خیانت همسرش در ساعت هفت صبح در از خانواده همسرش میخواهد که به خانه او بیایند و در ادامه سامان از همسرش که مهسا نام دارد میخواهد که پسر جوان را به خانه شأن بکشاند که مهسا وقتی در برابر عصبانیت همسرش قرار میگیرد با پسر غریبه که مسعود نام دارد تماس میگیرد و با ادعای اینکه همسرش در خانه نیست، او را به خانه دعوت میکند.
تیم جنایی در تحقیقات اطلاع پیدا کردند که پدر و مادر مهسا وقتی وارد خانه میشوند متوجه خیانت دخترشان میشوند و در این صحنه همه منتظر حضور پسر غریبه بودند که پس از دقایقی مسعود با صدا در آوردن زنگ خانه وارد خانه میشود که سامان به محض مشاهده پسر جوان دست به چاقو شده و به سمت او حمله میکند و پسر جوان را هدف ضربات چاقو قرار میدهد و در ادامه مسعود به سراغ همسرش رفته و ضربه چاقویی به قفسه سینه زنش وارد میکند و در این درگیری مادر مهسا برای جدا کردن داماد از دخترش وارد عمل میشود که وی نیز هدف ضربات چاقو قرار میگیرد.
کارآگاهان در ادامه پدر خانواده را که شاهد قتل دخترش به دست دامادشان بود به مأموران گفت: صبح زود بود که دامادم با من تماس گرفت و خواست تا هر چه زودتر خودمان را به خانه آنها برسانم، وقتی همراه همسرم وارد خانه شدیم، دامادمان شروع به صحبت کرد و متوجه خیانت دخترمان شدیم و وقتی فهمیدیم پسر جوان در مسیر خانه دامادمان است نمیتوانستم باور کنم و منتظر بودم و در این لحظات کمربند به دست گرفته بودم که وقتی پسر جوان وارد خانه شد او را به باد کتک بگیرم اما وقتی پسر جوان وارد خانه شد دامادم با چاقو به او حمله کرد و همه اتفاقات در یک زمان خیلی کوتاه رخ داد و من هیچ کاری نتوانستم انجام بدهم و سامان پس از چاقوکشی خونین پا به فرار گذاشت.
بنا بر این گزارش، بازپرس دشتبان دستور داد تا جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شود و تحقیقات از دو زخمی پرونده و دستگیری عامل جنایت در دستور کار کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.منبع: رکنا
داستان واقعی پنجم:خیانت به جنایت ختم شد
پایان رابطه زن و مرد متأهل به حادثه خونین منجر شد. مرد جوان وقتی متوجه شد همسرش وارد رابطه پنهانی با مردی بیگانه شده باهمدستی برادر زنش دست به حادثه خونین زد.
روز جمعه۱۸ تیرماه امسال زن جوانی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی شوهر ۲۷سالهاش به نام پیام شکایت کرد. شاکی گفت: شوهرم کارمند اداره دولتی است و بعضی روزهای تعطیل سرکارش شیفت میماند.
او روز پنجشنبه به محل کارش رفت و تا امروز شیفت کاری اش بود. امروز عصر من و دختر ششماههام در خانه منتظرش بودیم، اما او به خانه نیامد. از آنجایی که به تازگی خانهای در شهر جدید پرند خریده بودیم احتمال دادم شوهرم برای پیگیری کارهای خانه به پرند رفتهاست، چون او در این مدت همیشه در راه پرند بود، اما وقتی تلفن همراهش را جواب نداد نگرانش شدم. چند باری تماس گرفتم که تلفن همراهش خاموش شد. پس از این به خانوادهاش خبر دادم و آنها هم از او ردی پیدا نکردند تا اینکه تصمیم گرفتیم به اداره پلیس بیاییم و برای پیدا کردن شوهرم درخواست کمک کنیم.
با شکایت زن جوان تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیسآگاهی به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبهپنجم دادسرای امور جنایی تهران برای یافتن ردی از مرد جوان وارد عمل شدند.
بررسیهای مأموران پلیس نشان داد «پیام» روز حادثه با خودرواش از بزرگراه ساوه به سمت شهر جدید پرند رفته و در آنجا به طرز مرموزی گمشده است.
در حالی که مأموران پلیس هیچ ردی از پیام پیدا نکردهبودند روز شنبه ۱۹تیرماه با خبر شدند که رهگذری در پارک شهید بهشتی نزدیکی افسریه جسد خونین پتو پیچ شدهای را پیدا کرده است.
بنابراین تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی راهی محل حادثه شدند و در آنجا با جسد مرد جوانی روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به گردنش به قتل رسیده بود.
مأموران پلیس در بازرسی بدنی از مقتول هیچ مدرک شناسایی پیدا کردند که جسد را برای شناسایی هویت به پزشکی قانونی منتقل کردند.
در حالی که بررسیهای مأموران نشان میداد جسد کشف شده شباهتهای زیادی با پیام دارد خانواده وی با حضور در پزشکی قانونی جسد پیام را شناسایی کردند.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران پلیس تحقیقات گستردهای را برای شناسایی قاتل یا قاتلان آغاز کردند که در اولین گام موفق شدند خودروی مقتول را در بیابانهای پرند کشف کنند. در ادامه در تحقیقات فنی دریافتند پیام از مدتی قبل با زن جوانی به نام رؤیا ارتباط پیامکی و تلفنی داشته و روز حادثه هم تلفنی و پیامکی با او قرار ملاقات گذاشته است. بدین ترتیب کارآگاهان جنایی رؤیا را به عنوان اولین مظنون به قتل شناسایی و بازداشت کردند. وی پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا مدعی شد که پیام را نمیشناسد و هیچ ارتباطی هم با او نداشتهاست، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت که برادرش با همدستی شوهرش پیام را به قتل رساندهاند. وی در ادعایی گفت: با شوهرم سروش نسبت فامیلی داریم و به همین خاطر چندین سال قبل با اینکه راضی به ازدواج با او نبودم به اصرار خانوادهام با هم زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. ما از همان زمان با هم اختلاف پیدا کردیم و هر روز هم بیشتر میشد، چون شوهرم اعتیاد پیدا کردهبود. چند باری تصمیم گرفتم از او جدا شوم، اما شوهرم مخالفت کرد و من هم به خاطر دختر ۱۰سالهام منصرف شدم. ما هر روز درگیری و مشاجره داشتیم تا اینکه مدتی قبل به صورت اتفاقی به عنوان مسافر سوار خودروی پیام شدم. من با او درد دل کردم و از اختلافم با شوهرم با او حرف زدم. همین موضوع باعث آشنایی و ارتباط تلفنی و پیامکی ما شد به طوریکه هر زمان با شوهرم درگیر میشدم تلفنی و پیامکی با پیام درد دل میکردم.
بههرحال ارتباط تلفنی و پیامکی ما ادامه داشت تا اینکه مدتی قبل شوهرم به من مشکوک شدهبود. او به صورت پنهانی تلفنها و پیامهای مرا کنترل میکرد که فهمید با پیام ارتباط دارم. پس از این درگیری ما بیشتر شد و شوهرم موضوع را با برادر بزرگترم در میان گذاشت. وقتی برادرم فهمید مرا کتک زدند و بعد دو نفری از من خواستند با پیام قرار ملاقات بگذارم. من مجبور شدم و روز حادثه با پیام داخل خیابان قرار گذاشتم و او هم سر قرار آمد و سوار خودرواش شدم. شوهرم و برادرم که در آن نزدیکی کمین کردهبودند به سرعت سوار خودروی پیام شدند و او را از پشت فرمان به عقب کشاندند و بعد هم برادرم او را به قتل رساند.
با اعتراف زن جوان، مأموران پلیس خیلی زود سروش را بازداشت کردند، اما مشخص شد برادر زن جوان که بابک نام دارد به محل نامعلومی گریختهاست.
سروش در بازجوییها با اظهار پشیمانی به جرم خود اقرار کرد و مدعی شد که بابک قاتل است.
وی در ادعایی گفت: وقتی فهمیدم همسرم با مرد غریبهای ارتباط دارد خیلی ناراحت شدم و با هم درگیر شدیم که همسرم ادعا کرد پیام از او فیلم تهیه کرده و گفته است اگر ارتباطش را با او قطع کند فیلم را منتشر میکند. من نمیدانستم که همسرم دروغ میگوید یا راست، اما به حرفهایش اعتماد کردم و موضوع را با برادرش در میان گذاشتم که بعد از آن دو نفری تصمیم گرفتیم همسرم با پیام قرار ملاقات بگذارد تا او را تنبیه کنیم.
روز قرار وقتی همسرم سوار خودروی او شد من و بابک هم به سرعت سوار خودرواش شدیم و دستانش را با دستبند پلاستیکی بستیم و در عقب خودرو انداختیم. چند ساعتی او را گروگان گرفتیم و بعد بابک به او هروئین تزریق کرد که حالش بد شد. چند ساعت بعد پیکر نیمهجان او که هنوز زنده بود داخل پتویی پیچاندیم و داخل پارکی رها کردیم. سپس بابک از خودرو پیاده شد و به طرف پیام رفت و وقتی برگشت چاقویش خونی بود که فهمیدم او را با چاقو زده است و یک روز بعد هم که جسدش در پارک کشف شد.
پس از این مأموران بابک را تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه چند روز قبل وی را در مخفیگاهش خارج از تهران شناسایی و دستگیر کردند.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس به جرم خود اقرار کرد مدعی شد که ضرباتی با چاقو به پیام زده است، اما ضربات او کشنده نبوده است.
وی در ادعایی گفت: وقتی پیام را ربودیم سروش هم به او ضربات کشندهای زد و من فکر میکنم که مقتول با ضربات سروش به قتل رسیده است. همزمان با ادامه تحقیقات برای روشن شدن زوایای پنهان این حادثه متهمان به دستور بازپرس جنایی برای بازجوییهای فنی در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفتند./منبع: روزنامه جوان
داستان واقعی ششم : جنایت، پایان خیانت زن جوان به همسرش
مرد جوانی که با همدستی دوستش اقدام به قتل شوهر زن مورد علاقهاش کرده بود، دستگیر شد.حوالی ساعت ۱۱ شب ۲۳ تیرماه یکی از شهروندان در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ از کشف یک جسد در بیابانهای محدوده شهرک شهید شریفی (دولتخواه) خبر داد که در پی آن ماموران کلانتری ۱۵۲ خانیآباد برای رسیدگی به موضوع به محل اعزام شده و در آنجا با جسد خونآلود مردی جوان روبهرو شدند که بلافاصله موضوع به بازپرس ویژه قتل اطلاع داده شد و با دستور وی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادند.
در بررسی اولیه جسد، مدارک شناسایی این فرد کشف و مشخص شد، جسد متعلق به فردی ۳۳ ساله به نام "سامان" است که ساکن همان محله دولتخواه بوده و بر اثر اصابت جسم تیز مانند چاقو به قتل رسیده است. همچنین در نزدیکی محل کشف جسد یک دستگاه موتورسیکلت پالس متعلق به مقتول نیز کشف شد.
در ادامه تحقیقات خانواده مقتول شناسایی شده و برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی فراخوانده شدند، جسد نیز به پزشکی قانونی ارجاع شد تا تحقیقات تکمیلی در مورد علت قطعی قتل و ... انجام شود که مشخص شد ۲۲ ضربه چاقو به نقاط مختلف بدن مقتول وارد شده است. در تحقیقات صورت گرفته از برادر مقتول، او به ماموران گفت: برادرم متاهل بوده و تا چند وقت قبل به عنوان پیک موتوری مشغول به کار بود تا اینکه بیکار شد. روز حادثه هم حدود چند ساعت پیش از کشف جسد، فردی ناشناس با برادرم تماس گرفته و با او قرار ملاقات حضوری داشت و به همین دلیل از منزل خارج شده بود.
کارآگاهان پس از شنیدن اظهارات برادر مقتول با بهرهگیری از روشهای علمی کشف جرم، موفق به شناسایی دو مرد جوان به نامهای صابر و نادر شدند که با مقتول قرار گذاشته بودند. این افراد در تاریخ ۲۹ مرداد در مخفیگاهشان واقع در شهرستان بهارستان در غرب استان تهران دستگیر و به مقر پلیس منتقل شدند.
دو متهم دستگیرشده، تحت بازجویی قرار گرفته و در همان تحقیقات به عمل آمده، صراحتاً به قتل اعتراف کردند. صابر به کارآگاهان گفت: حدود یکسال پیش با همسر مقتول به نام سارا در فضای مجازی آشنا شدم و کمکم رابطهی عاشقانه بین ما شکل گرفت، تصمیم گرفتیم که هرطور شده به هم برسیم و به همین دلیل سارا از من خواست که همسرش را به قتل برسانم و من هم موضوع را به دوستم نادر گفتم. برای قتل سامان نقشه کشیدیم و سرانجام با او تماس گرفتم و به بهانه کار و فعالیت در یک شرکت با او قرار ملاقات گذاشتم و او را به بیابانهای اطراف محدوده دولتخواه کشاندم و وقتی موقیعت را مناسب دیدم بدون هیچ گونه گفتوگویی بینمان به سمت وی حملهور شدیم و با چاقویی که به همراه داشتیم با زدن چندین ضربه به نواحی گردن، او را به قتل رسانده، فرار کردیم.
مرکز اطلاعرسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تایید این خبر اعلام کرد: با توجه به اعتراف صریح هر دو متهم به قتل، همسر مقتول نیز دستگیر شده و متهمان با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران برای انجام تحقیقات تکمیلی و کشف زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند.ایسنا
داستان واقعی هفتم : اعتراف به جنایت بعد از خیانت
زن و مردی که در جریان آشنایی اینستاگرامی، سناریوی قتل شوهر زن را طراحی و اجرا کردهبودند به زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه خواهند شد.سال۹۹ زن سالخوردهای به اداره پلیس رفت و مأموران را از ناپدید شدن پسرش باخبر کرد و گفت: «پسرم بهنام نام دارد. او ۱۴سال قبل ازدواج کرد و صاحب یک دختر است. چند روزی از او اطلاع نداشتم تا اینکه با عروسم تماس گرفتم. او گفت پسرم به کشور امارات مهاجرت کرده است و قصدی برای برگشت به ایران ندارد. با شنیدن این حرف شوکه شدم و با خودم گفتم محال است بهنام بدون خداحافظی از من کشور را ترک کند. تا حالا از پسرم حرفی در این باره نشنیده بودم. من به این موضوع مشکوک هستم و از پلیس تقاضا دارم مرا کمک کنند.»
با ثبت توضیحات زن سالخورده، تحقیقات در این باره آغاز شد تا اینکه در روند تحقیقات مأموران دریافتند مرد جوان در اینستاگرام فعال بوده و همسر او به نام سمیرا ۲۹ساله نیز بلاگر است و فالوورهای زیادی هم دارد.
با بهدست آمدن این اطلاعات سمیرا مورد تحقیق قرار گرفت. او مدعی شد شوهرش مهاجرت کردهاست، اما نتوانست مدارکی را در این باره ارائه دهد. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه زن جوان در روند بازجوییها سرانجام به قتل شوهرش با همدستی مردی به نام آریا اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: «من و بهنام ۱۴سال قبل با هم ازدواج کردیم و صاحب یک فرزند دختر شدیم. بهنام مرد بداخلاقی بود و من و دخترم را خیلی اذیت میکرد. او ورزشکار بود، اما به قرصهای ترامادول اعتیاد داشت به همین خاطر این موضوع او را بدخلقتر و پرخاشگر کرده بود. من در اینستاگرام پیجهای تبلیغاتی داشتم و از این طریق درآمد داشتم تا اینکه یک روز با یک بلاگر که خودش را سحر معرفی کرده بود آشنا شدم. در این مدت آشنایی با او صمیمی شدم به همین خاطر با او درد دل کردم و از بدرفتاریهای شوهرم گلایه کردم. رابطه من و سحر خیلی به هم نزدیک شد تا اینکه خواستم او را ملاقات کنم. روزی با هم قرار گذاشتیم، اما وقتی سر قرار رفتم، فهمیدم او زن نیست و یک مردی به نام آریا است. رابطه ما خیلی به هم نزدیک شده بود به همین دلیل برایم مهم نبود که او یک مرد است. بعد از ملاقات آریا این ارتباط ادامه داشت و من در مورد زندگی شخصیام برای او بیشتر صحبت کردم تا اینکه روزی از او خواستم به من کمک کند، تا شوهرم را گوشمالی بدهم شاید دست از بدرفتاریهایش بردارد.»
زن جوان ادامه داد: «برای آشنایی با شوهرم، آریا خودش را به عنوان پیج مدلینگ کودک به شوهرم معرفی کرد و طرح دوستی ریخت. بعد از این آشنایی، او به خانهمان آمد. طبق نقشه آریا قرصهای خوابآور خریده بود و بعد از اینکه به خانهمان آمد قرصها را در یک نوشیدنی به شوهرم خوراند. بعد از اینکه شوهرم به خواب عمیقی فرو رفت، من و آریا دست و پای او را بستیم تا او را آرایش کنیم سپس از او فیلم بگیریم. با گرفتن فیلم میخواستیم او را تهدید کنیم اگر از اذیت و آزار من و دخترم دست برندارد فیلمهایش را در اینستاگرام پخش کنیم و آبرویش را ببریم. حین فیلمبرداری بود که یکباره شوهرم بیدار شد. آریا خیلی ترسیدهبود به همین خاطر دست به چاقو شد و به او ضربه زد.»
زن جوان در آخر گفت: «بعد از اینکه فهمیدیم او به قتل رسیدهاست، همراه آریا جسد را به بیابانهای حاشیه تهران بردیم و در یک سطل زباله آتش زدیم.»
با ثبت این اظهارات، آریا ۳۵ساله که دارای سابقه کیفری هم بود بازداشت شد. او در توضیح به مأموران گفت طراح این نقشه سمیرا بوده و دستور قتل را او داده بود و مدعی شد فقط به زن جوان کمک کردهاست و در قتل نقشی نداشتهاست.
بعد از این توضیحات، مرد جوان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه خلاف اظهارات قبلی گفت خودش به تنهایی مرد جوان را به قتل رسانده و همسر مقتول در قتل شوهرش نقشی نداشته و بیگناه است.
او در توضیح بیشتر گفت: «من و سمیرا قصد قتل نداشتیم. آن روز بعد از بیهوش کردن شوهر سمیرا در حال حرف زدن بودیم که یکباره به هوش آمد و از خواب بیدار شد. در آن شرایط از ترس چاقو را برداشتم و یک ضربه به او زدم. بعد از قتل به خانه خالهام رفتم و ویلچر پسرخالهام را که معلول بود قرض گرفتم سپس به محل حادثه برگشتم. جسد را روی ویلچر گذاشتم و بعد آن را سوار ماشین کردم و به حاشیه تهران بردم و جسد را آتش زدم. در این حادثه سمیرا بیتقصیر است و نقشی نداشته است.»
با اظهارات ضد نقیض مرد و زن جوان، سرانجام با توجه به شواهد و قرائن موجود، آریا به اتهام مباشرت در قتل و سمیرا به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند. پرونده نیز بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. به این ترتیب متهمان بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی در یکی از شعبات دادگاه محاکمه خواهند شد. این در حالی است که اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کرده است./منبع: روزنامه جوان